چرا برای من؟
این روزها چقدر دلم برایت تنگ است .......... فقر و ثروت
دلم برای تو که نه کاش بودی ........ کاش هرگز وارد زندگیم نمیشدی... عشق دلیل میخواهد؟ دخترم جرالدین پدرت با تو حرف میزند ! شاید شبی درخشش گرانبهاترین الماس این جهان تو را بفریبد, آن شب است که این الماس ,آن ریسمان نا استوار زیر پای تو خواهد بود و سقوط تو حتمی است, روزی که چهره یک اشراف زاده بی بندوبار تو را فریب دهد, آن زمان بند بازی ناشی خواهی بود , بند بازان ناشی همیشه سقوط می کنند. از این رو دل به زر و زیور نبند, بزرگترین الماس این جهان آفتاب است که خوشبختانه بر گردن همه ما می درخشد. اما اگر روزی دل به مردی آفتاب گونه بستی با او یکدل باش و به راستی او را دوست بدار, دخترم , هیچ کس و هیچ چیز را در این جهان نمی توان یافت که شایسته آن باشد که دختری ناخن خود رابه خاطر آن عریان کند. برهنگی بیماری عصر ماست به گمان من تو باید مال کسی باشی که روحش را برای تو عریان کرده است. جرالدین دخترم تا وقتی قلب عریان کسی را ندیدی, بدن عریانت را نشانش نده. هیچ گاه چشمانت را برای کسی که معنای نگاهت را نمی فهمد گریان مکن. قلبت را خالی نگه دار, اگر هم روزی خواستی کسی را در قلبت جای دهی , سعی کن که فقط یک نفر باشد به او بگو که تو را بیشتر از خودم و کمتر از خدا دوست دارم چرا که به خدا اعتماد دارم و به تو نیاز. جرالدین دخترم با این پیام نامه ام را به پایان می بخشم , انسان باش زیرا گرسنه بودن و در فقر مردن هزار بار قابل تحمل تر از پست و بی عاطفه بودن است. «خدا گوید:تو ای زیباتر از خورشید زیبایم، آموزگارى تصمیم گرفت که از دانشآموزان کلاسش به شیوه جالبى قدردانى کند.
جای ِ خالی ِ زندگی یکی را برای همیشه دوست دارم
سلام بی احساس وقتی تواوج دوست داشتن باشی وباتمام وجودت کسی رودوست داشته عشق واقعی به من برگرد اون روزو که با توزندگی خوب بود چـِـ ـه بـى پـَــروا.... چه تلخ است:علاقه ای که عادت شود، عادتی که باور شود! باوری که خاطره شود... اما هرچه رفتیم به پشت دریاها نرسیدیم! خاک ما همه اش غریب است، آشنا ندارد! " آدم اینجا تنهاست" دلم شکست ساعت از نیمه شب گذشته است و من به این می اندیشم : پنجره بسته دلم شکسته دلی که تنها دل به تو بسته با یاد عشقت همیشه مسته اما تو رفتی......... به من میگفتی هر جا که باشی نمیشه روزی ازم جدا شی اما چه آسون دل کندی از من دروغ میگفتی خدانگهدار... با پای خستم چتر شکستم توی خیابون نم نم بارون پای پیاده آخ که چه ساده عشق و میخواستم هنوز میشینم تو رو ببینم تو اون خیابون زیر بارون چه خوش خیالم که بر میگردی باور ندارم... صدای نازت توی خیالم دستای گرمت تو دست سردم ستایشم کن حتی تو خوابم هنوز چشم به راهم اگه تو حتی خاطره باشی بازم قشنگه مال من باشی هر جا که رفتی هر جا که باشی خدانگهدار... با پای خستم چتر شکستم توی خیابون نم نم بارون پای پیاده آخ که چه ساده عشق و میخواستم هنوز میشینم تو رو ببینم تو اون خیابون زیر بارون چه خوش خیالم که بر میگردی باور ندارم... نفسم گرفت عشقت شوخی زیبایی بود که تو با قلب من کردی بهونه اینـــــــــــ که تو با دیگریــــــــــــ باشی و من با خیالـــــــــ تو ؛
دل شکسته معنای عشق داشتم فراموشش می کردم دوباره آمد و آرام حوالی ذهنم قدم برمی داشت … گفتم برای چه آمدی؟گفت: دلتنگت شده ام برایم جالب بود که بعد از این همه مدت چه شده که دلتنگ من شده !!! می گفت: چند بار به خوابم آمده ای یادم آمد که چگونه با احساساتم بازی می کرد هر چه برایش از عشق می گفتم با خنده می گفت: چه فایده ،عشق که معنا ندارد روزگار قصه هایی تکراری دارد و این بار من نقش او را بازی می کنم هر چه التماس کرد دلم راضی نشد که به دیدنش بروم خودش اینگونه معنای عشق را به من یاد داده بود، استاد خوبی بود اینک چه شده بود که عشق برایش معنا داشت؟ چه شده بود که دلتنگم شده بود؟ نمی دانم شاید من هم استاد ماهری بودم او به من سنگ دلی را آموخت و من به او شاید،عشق را… هر چه باشد دیگر غرورم اجازه نمی دهد حتی دلیلش را از او بخواهم
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود ... خیلی سخته که بغض داشته باشی اما نخوای کسی بفهمه خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون خودش جشن بگیری خیلی سخته که روز تولدت همه بهت تبریک بگن جز اونی که فکر می کنی به خاطر اون زنده ای خیلی سخته که غرورت رو به خاطریه نفر بشکنی و بعد بفهمی دوست نداره خیلی سخته که همه چیزت رو به خاطر یه نفر از دست بدی اما اون بگه دیگه نمی خوامت... داستانی در مورد وجود خدا آنها به موضوع «خدا» رسیدند؛ اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض میشدند؟ بچههای بیسرپرست پیدا میشدند؟ این همه درد و رنج وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این چیزها وجود داشته باشد.” . جمله جادویی مرد به زن عصبانی و کاغذ لبریز از شکایت خیره ماند… « دوستت دارم » را من دلاویزترین شعر جهان یافته ام این گل سرخ من است. دامنی پر کن از این گل که دهی هدیه به خلق که بری خانه دشمن که فشانی بر دوست، راز خوشیختی هرکس به پراکندن اوست! در دل مردم عالم – به خدا - نور خواهد پاشید روح خواهد بخشید. تو هم ای خوب من ! این نکته به تکرار بگو این دلاویزترین شعر جهان را همه وقت نه به یکبار و به ده بار، که صد بار بگو « دوستم داری » را از من بسیار بپرس دوستت دارم را با من بسیار بگو
یک ساعت تمام بدون آنکه یک کلام حرف بزنم برویش نگاه کردم : فریاد کشید که: آخر خفه شدم ! چرا حرف نمیزنی ؟ گفتم نشنیدی ؟!.................برو.......
متشکرم از تو: برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش کردی. برای همه وقت هایی که به من شهامت و جرأت دادی. برای همه وقت هایی که با من شریک شدی. برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی. برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی. برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی. برای همه وقت هایی که گفتی “دوستت دارم”. برای همه وقت هایی که در فکر من بودی. برای همه وقت هایی که برایم شادی آوردی. برای همه وقت هایی که به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی. برای همه وقت هایی که دلتنگم بودی. برای همه وقت هایی که به من دلداری دادی. و برای لحظه لحظه ای كه با تو داشتم... متشكرم از تو.. برای هر روز، هر ساعت، هر دقیقه و هر ثانیه اش کاش عاشقت نمیشدم |
About
به وبلاگ من خوش اومدید
Archivesدی 1391آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 AuthorsLinks
ردیاب ماشین
تبادل
لینک هوشمند
حمل و ترخیص خرده بار از چین |